نخستین تعریف رسمی از هوش هیجانی در سال 1990 توسط پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) انجام شد: توانایی نظارت و پایش احساسات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار. پنج سال پس از این تعریف روانشناس دیگری به نام دانیل گلمن هوش هیجانی را بدین شکل تعریف کرد: هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.
EQ
EQ مخفف عبارت Emotional Quotient و به معنی هوش هیجانی است. به طور کلی باید گفت که هوش هیجانی، توانایی فرد در ادراک و دریافت احساسات و هیجانات خودش و همین طور دیگران میباشد. در واقع آنچه در هوش عاطفی یا هیجانی مورد توجه است، توانایی است که یک انسان در مقابله با چالش و بحران های زندگی دارد.
به بیان ساده تر، اگر هوش عاطفی در شما بالا باشد، شما فردی با انگیزه، امیدوار و توانمند در حل مسئله هستید. علی رغم این ها، می توانید بر استرس های روزانه خود غلبه کنید، خواسته های آنی و فوری خود را برای رسیدن به یک هدف بزرگتر به تعویق بیاندازید، قدرت تاب آوری خوبی دارید، خویشتن داری و مسئولیت پذیری نیز از دیگر ویژگی هایی است که در طول زندگی و در مواجهه با مشکلات، موجب پیروزی تان خواهند شد. بله، این ها تنها بخشی از اهمیت و ضرورت هوش هیجانی در زندگی شما است.
IQ مفهومی است که برای سنجش میزان هوش در انسان استفاده میشود. Intelligence Quotient سهمی ۲۰ درصدی در موفقیت شما و سایر افراد دارد. در حالیکه ۸۰ درصد باقیمانده از سهم موفقیت در زندگی افراد موفق، مربوط به بالا بودن هوش هیجانی آن ها است. احتمالا به افراد زیادی برخورد کرده اید که از ضریب هوشی خوبی برخوردارند و پیچیده ترین مسائل علم ریاضی و فیزیک را در کسری از ثانیه حل می کنند اما در مدیریت روابط خود با سایرین دچار مشکلات عمده هستند. در واقع فردی که هوش هیجانی قابل قبولی دارد، روابط مثبت و سالم تری را تجربه می کند. در هنگام بروز خشم و استرس، کنترل مناسبی بر روی رفتار خود دارد و به همین دلیل است که در موقعیت های حساسی همچون نشستن پشت میز مذاکره و امضاء قرارداد، آنچه به موفقیت فرد ختم میشود؛ قدرت او در شناخت هیجانات طرف مقابل و تسلط بر هیجانات خودش، میباشد.
ابعاد مختلف هوش هیجانی
دانیل گولمن، نویسنده معروف کتاب هوش عاطفی، به ابعاد مختلف هوش هیجانی اشاره میکند. او انواع هوش هیجانی را در ۴ حوزه مورد مطالعه قرار داده است.
خودآگاهی (آگاهی از عواطف و هیجانات خود): به عنوان مثال، من در این لحظه به دلیل دعوایی که با دوستم داشتم خشمگین هستم و قصد تخریب شخصیت او را دارم.
خود مدیریتی (مدیریت بر هیجانات و عواطف) : پس از احساس خشم نسبت به دوستم و قصد آزار رساندن به او، کمی راجع به عواقب این کارم فکر میکنم. آیا انجام چنین کاری صحیح است؟ میتوانم مسئولیت عواقب چنین رفتاری را بر عهده بگیرم؟
آگاهی اجتماعی (تشخیص هیجانها و عواطف دیگران): در اینجا گولمن بیشتر به توانایی درک و همدلی با دیگران اشاره می کند. در مثال بالا، من با خودم میاندیشم که چه چیزی باعث شده تا دوست من، رفتار خوبی با من نداشته باشد. آیا او امروز دچار بحران یا مشکلی شده و من از آن بی خبر هستم؟
مدیریت رابطه (اداره کردن روابط): اداره کردن رابطه به این شکل محقق میشود که در ادامه مثال بالا، با دوستم به گفت و گو بنشینم، دلیل بدرفتاری و کج خلقی او را جویا شوم، به حرف ها و دغدغه هایش گوش دهم و سرانجام، دعوای دونفره مان را به ارتباطی مثبت و سازنده تبدیل کنم.
چگونه میتوانیم هوش هیجانی خود را تقویت کنیم؟
در این قسمت به برخی از راهکارهای کاربردی در افزایش هوش هیجانی، اشاره می کنیم که هر یک به تقویت بخش هایی از این هوش منجر میشود.
- احساسات خود را شناسایی کنید، به آن ها توجه کرده و آگاه باشید که هر حس بر کدام قسمت از اعضاء بدنتان تأثیر می گذارد.
- با دیگران همدلی کنید.
- اتفاقات روزمره خود را بنویسید. این کار باعث میشود پس از مدت زمانی کوتاه، یک بار دیگر به افکار و رفتار خود توجه کرده و آن ها را مرور کنید تا ریشه مشکلات تان را بیابید.
- سطح انتظارات خود را از اطرافیانتان کاهش دهید.
- مثبت اندیشی را تجربه کنید و بال و پر دادن به افکار منفیتان را متوقف کنید.
- غذای ذهن شما مطالعه و یادگیری است. ذهن خود را گرسنه نگه ندارید.
- منعطف باشید و کارها را بیش از آنچه واقعیت دارد بر خود سخت نگیرید.
- در مواقع لزوم از دیگران کمک بگیرید و به وقت نیاز، به آن ها کمک کنید.
تفاوت IQ و EQ چیست؟
IQ به معنای ضریب هوشی است و میزان هوش آکادمیک و تحصیلی و محاسباتی یک فرد را نشان میدهد. معمولا ضریب هوشی افراد توسط آزمونهای استاندارد مشخصی تعیین میشود. سوالاتی از جنس محاسبه و منطق و توالی که زمان محدودی برای پاسخگویی به آنها اختصاص داده میشود. کسانی که به خوبی از عهده آزمون ضریب هوشی برمیآیند، اغلب در زمینه تحصیلات موفقتر عمل میکنند و تا زمانی که تحت تأثیر احساسات قرار نگیرند عملکرد بهتر و منطقی تر از افراد با IQ پایینتر دارند. ضریب هوشی یک مشخصه است که از زمان تولد ثابت است و اگر دچار حادثهای نشود تغییر نمیکند.
اما EQ به معنای هوش هیجانی است و نشاندهنده توانایی فردی در شناخت، کنترل، ارزیابی، کنترل احساسات و تأثیر آن بر تصمیمگیریها است. درحالی که افراد با سطح EQ بالا، لزوماً دارای دانش آکادمیک بالایی نیستند، اما عملکرد بهتری در محیطهای کاری و اجتماعی از خود نشان میدهند، چرا که این این افراد خودآگاهی بیشتری دارند و بهتر میتوانند برخوردهای خود را تنظیم کنند، مسئولیت کارهای خود را راحتتر میپذیرند و با دیگران همدلی میکنند. برخلاف IQ افراد میتوانند EQ خود را بهبود دهند و با آموزش و تمرین بتوانند شناخت بیشتری از احساسات خود داشته باشند و بهتر تأثیرات آن بر تصمیمات خود را کنترل کنند.